۲۹ بهمن ۱۳۸۸

خبر عاشقانه

می‌برند گلوی لب‌هایم را
بی‌قرار و عاشقم و نفس می‌خواهد قلب دیوانه‌ام، پاها و دست‌ها و ریه‌ات را در خانه و خیابان بسته‌اند
می‌خواهند میانه‌ی ما را با خون به هم بزنند
...
تو را صدا می کنم با تمام آرزوها و حقیقت روحم
آیا من کاملا گرفتار نشده ام ؟
من به تو محتاجم
اعتمادی که در ایمان من به توست
اشک های من و راه هایی که من در آنها غرق می شوم
من نمی توانم همیشه ایمانم را به تو نشان بدهم
اما شک نکن عشق من تو را صدا می کنم
با تمام زمان و تمام جنگ های درونم
در تلاش برای یافتن حقیقتو تلاش برای رسیدن به تو
بهای عرق های مرا ببین
خانه ام و تخت خوابمو
مرا که در خواب گم شده ام
من در اینکه چه کسی هستم اشتباه نمی کنم
تا وقتی که نفس می کشم
اوه،‌نه، نه
من به هیچ کس نیاز ندارم
و از هیچ کس نمی ترسم
جز تو هیچ کس را صدا نمی زنم
تو ای همه کـ‌ـَسم،‌ای تنها کــَسم
من به هیچ کس نیاز ندارم و از هیچ کس نمی ترسم
جز تو هیچ کس را صدا نمی زنم
تو ای تمام نیاز من در زندگی تو را صدا می کنم
در تمام خوشی ها و تمام عشقم که به خوبی احساس می شود
چون به خاطر توست زمان را در زندگی من ببین
روزها و شب هایم را
پس بدان به خوبی می گذرد
چون در پایان روزمن هنوز از خودم و داشته هایم به اندازه ی کافی دارم
تو را صدا می زنم
وقتی تمام کلید انداختن هایم و زنگ در را زدن هایم به آرامی می گذرد
در حالیکه به تو فکر می کنم تمام نیمه های نا تمام مرا در زندگی ببین
صبر مرا
بیشتر از آنچه که مستحق آن هستم از من نگیر
من هنوز نیاز دارم بیاموزم
من به هیچ کس نیاز ندارم و از هیچ کس نمی ترسم
جز تو هیچ کس را صدا نمی زنم
تو ای همه کـ‌ـَسم،‌ای تنها کــَسم
من به هیچ کس نیاز ندارمو از هیچ کس نمی ترسم
جز تو هیچ کس را صدا نمی زنم تو ای تمام نیاز من در زندگی
رابطه ی ما خیلی پیچیده است
تو را در حالی پیدا کردم که داشتم دنبال راهی مستقیم به سمت جهنم می گشتم
تو با هیچ کس قابل مقایسه نیستی
چون من وقتی به خودم دروغ می گویم از تو پوشیده نیست
من فکر می کنم که سپاسگزارم
کلمه ای که مرا در خیابان تغییر داد "تو" بودی
و تمام رفتارهای من این را نشان می دهد
گذشته، حال ،‌آینده
همه را دور بریز
من صدایم را در خانه ی تو پیدا کردم
و به همه ی دنیا اجازه دادم که بفهمند عشق درباره ی چیست
من تو را دوست دارم،‌و دلم برایت تنگ شده است
حتی با اینکه تو هرگز به من اجازه ندادی شکست بخورم و همیشه در کنارم بودی
برای تمام لحظه هایی که کم آوردم و تو را عمیقا اذیت کردم
حالا بگویم بهتر است تا هیچ وقت نگویم ،‌که هزاران بار از تو معذرت می خواهم
من بی صدا فریاد می زنم،‌و تو را صدا می کنم، به تو گوش فرا می دهم،‌من تلاش می کنم و تو به من نیرو می دهی
وقتی که هوایی که نفس می کشم خشن و یاغی است تو را صدا می کنم و آنوقت تو را احساس می کنم
من به هیچ کس نیاز ندارم و از هیچ کس نمی ترسم
جز تو هیچ کس را صدا نمی زنم
تو ای همه کـ‌ـَسم،‌ای تنها کــَسم
من به هیچ کس نیاز ندارم و از هیچ کس نمی ترسم
جز تو هیچ کس را صدا نمی زنم
تو ای تمام نیاز من در زندگی

۲ نظر: