۱ بهمن ۱۳۸۸

روزهای مرگ بار

چهار پایه که بیراهه نرفت
حلقه ای بند گلویی ندرید
حسدی از ته دل خندید
و خفگی
این روزها هوا هوای تلخ مرگه...روزهای پر از استرس...روزهای پر از طپش قلب...روزها پر از گریه...روزهای پراز خودکشی
روزهای پر از سر درد ... روزهایی که فقط ضربه میخوری از نزدیک ترین دوستان و آشناها
این روزها، روزهای مرگ کودکی من و تو است
سر باز می کند دردم درد می کند سرم باز
.
.
.
تلخم اين روزها مثل یک فنجون قهوه بدون شکر
با اینکه پرم از عشق و محبت و دوست داشتن
دلم یک درد دل درست حسابی میخواهد...اما دلم گم شده

۲ نظر:

  1. مردم وبلاگ میزنن خبر نمیدن
    ترسیدین بیاییم چتر شیم
    نوشته هات از دل میاد مینا
    دوسشون دارم

    پاسخحذف
  2. chera talkhi dar kaame hamamoon khoone karde?

    پاسخحذف