لطفا یه نفر داداش من بشود،حداقل یک امشب را! منو بــبَرد بیرون! ساسی مانکن paly کند! از روی سرعت گیرها با سرعت رد شود،طوری که تِلِنگِ ماشین در برود! با من کل کل کند،حتی به من بگوید زشت!
هوس آیس پک خوردن با خواهرش را بکند،عکس جک وجانورهای روی در و دیوار آیس پکی را نشان بدهد بگوید تو اونی! تهش را هم هورت بکشد؛بعد یهویی دلَش بگیرد،بُغ کند،یک سیگار آتیش کند،قول بگیرد به بابا نگویم،وقتی یک پکش را میخواهم، اخم کند،بعد به جای حقالسکوت، یک پک بدهد!…خلاصه یک داداشی میخواهم که یه امشب، خواهر-برادری رو پا بدهد!
درست 26خرداد ماه 1389 بود كه اين نوشته رو براي استاتوس فيس بوكم نوشتم و همون شب صاحب برادری شدم که همیشه آرزوش رو داشتم یک برادر بزرگ تر که همیشه از داشتنش بی نصیب بودم ، من همیشه عاشق این بودم که یک برادر بزرگ داشته باشم و این همیشه برای بقیه دوستام غیر قابل باور بود چون اون ها هیچ وقت از داشتن برادر خوشحال نبودن چون به راهنمایی و دلسوزی برادرهاشون میگفتن : دخالت و فضولی ، اما من همیشه دوست داشتن برادری داشته باشم که باهاش بیرون برم و بزارم کمکم کنه راهنمایم کنه و دستم روی توی شرایط سخت بگیره و احتیاج نباشه به سمت فرد غریبه کشیده بشم... برادری مهربون ، دوست داشتنی ، با محبت ، پایه برای تمام کارها ، سرحال و شاد ، کسی که راحت باهاش میتونی درد دل کنی و اون با تمام وجود گوش کنه ، خواهرشو لوس میکنه ، باهاش کل کل میکنه ، دعواش میکنه اما حواسش بهش هست ، سر به سرش میذاره و دلش میخواهد آجیش همیشه بهترین باشه و این یک دلگرمیه برای آجیش چون میدونه داداشیش دوسش داره و همیشه پشتشه
خوشحالم از اینکه ایندفعه گوش های خدا شنوا بود و بین این همه آروزی رنگ وارنگی که داشتم این آرزوی منو برآورده کرد
من همچین برادر گلی رو پیدا کردم ... دوستی رو که چند وقت بود می شناختمش و فکر نمیکرد انقده برادر خوبی میتونه برام باشه
عاشق تک تک محبت هاش و مهربونی هاش و همه دیونه بازی هایی هستم که شب های توی فیس بوک انجام میدیم و کلی می خندیم
عاشق آدم هایی هستم که توی زندگیشون امید دارن و برنامه ریزی و این باعث میشه تو هم امید و اعتماد به نفست تقویت بشه ... کسی که برای پیشرفتت بهت کمک میکنه و هولت میده جلو تا بتونی تصمیم جدی بگیری و به انجامش برسونی و از اینکه میتونه راحت خوشحالت کنه خوشحال میشی ... کسی که بیشتر از خودت به فکرت هست ... چقدر خوبه صدای آدم های مهربون و دوست داشتنی مثل کارها و رفتارشون دلنیشن و آروم و دوست داشتنیه
کلی این روزها خوبم ... تک تک روزهام رنگ به خودش گرفته اونم از نوع صورتیش ... تابستون امسال رنگی تر شد با وجود خان داداش گلم
پ.ن : این روزها تمرین میکنم زندگی کردن ، لذت بردن از همه چیزهای خوب ، دوست داشتن از نوع ساده و خط میزنم دلبستگی رو با اینکه میدونم بی نهایت سخته ... سعی میکنم دل نبندم و عاشق نشم ... فقط دوست داشته باشم اونم به اندازه و ساده (البته فعلا)
پ.ن : به آرزوها رنگ میزنم برای واقعی شدنشون ... گیتار ، مسافرت ، لپ تاپ ، گواهینامه ، کار و ...
پ.ن : کاش یک دانه ی شعرم ♣ لوبیای سحرآمیز بود
پ.ن : تا وقتی نیست پی ِ خودش میگردیم،وقتی به دست آوردیم پی ِ عیب هاش،وقتی از دست دادیم پی ِ خاطــرههاش (قابل توجه یک دوست)
پ.ن : داداش عباس گلـــــــــم میدونی خیلی خیلی دوستت دارم و خوشحالم برای وجود تو مهربون توی تک تک لحظه هام
تو بهترین اتفاق قشنگ این روزهام بودی که در بهترین زمان اتفاق افتادی ... به خاطر همه چیز ازت ممنونم
پ.ن : روز پدر هم به همه پدرهای مهربون و فداکار و همگی مردها و برادرها مبارک
گاهی کلمات جا میمونن از قطار احساس و افکار ادمها
پاسخحذفگاهی یه اتفاق ساده می تونه تبدیل به بزرگترین خاطرات بشه
گاهی میشه که یه دوستی ساده آغاز عمیق ترین احساسات بشه
گاهی بهترین دوستت می تونه کسی باشه که هرگز ندیدیش
گاهی حتی وقتی خواب شب رو میبینی میشه که ستاره ها خودشون بیان تو اتاقت
گاهی میشه که کل حرفاتو اونجوری که می خوای بزنی و یکی همشون رو بفهمه
گاهی میشه یکی پیدا بشه که فقط خودش باشه، ساده و پاک و مهربون و صادق
گاهی میشه یکی باشه که لبخندش بزرگترین دلخوشیت باشه
گاهی میشه یکی برات اونقدر عزیز باشه که از فکرش نتونی در بیای
گاهی یه صدا میتونه اونقدر آشنا باشه که حتی دلت برای لالایی مامانت تنگ نشه
گاهی ادمایی هستن که دلشون پاک و زلاله مثل لیوان آبی که مامان میذاشت بالای سرت تا شب تشنه نمونی
و گاهی خواهر آدم می تونه از یه پدر و مادر دیگه باشه
آجی ماهدونه قدر تمام خوبیهات و مهربونیهای بی پایانت دوستت دارم
ممنونم برای اینکه هستی، ممنونم که اینقدر خوبی
تا بینهایت دوستت دارم.
لطفا کسی ناشناس نظر نده ... چون شک کنم پاک میکنم
پاسخحذفاگه خیلی مردی اسمت رو بنویس دوست عزیز
.
.
.
مینا
منم یه خواهر میخوام...خیلی مواقع نیاز داشتم که با یکی در مورد اتفاقات پیش اومده ی همون روزم حرف بزنم ولی کسی رو نداشتم...بعضی موقع ها هم بعدشو به خطا رفتم ولی بی خواهری هم کم کم به من قدرت تصمیم گیری درست رو یاد داد...ولی منم یه خواهر می خوام
پاسخحذفناشناس عزیز
پاسخحذفکسی که دنبال واقعیت باشه جسارت این رو هم داره که خودش رو زیر نقاب پنهون نکنه.
از نوع صحبتتون خیلی راحت می شه فهمید جهت صحبت کردن و فهمی که از ادب، احترام و اظهار نظر دارین چه شکلیه
آزادی در سایه فهم و احترام فقط ارزش داره
فحش دادن و بی احترامی اسمش آزادیه؟
شما که ادعای دونستن مرام وبلاگ نویسی رو دارین، باید حتما بدونین وبلاگ جای ابراز بغض، کینه و اینجور مسائل شخصی نیست.
امیدوارم فکرتون بتونه متناسب با سن و ادعاتون رشد داشته باشه.
موفق باشی ناشناس عزیز
حسن
e_mail: hhassan67@rocketmail.com
میناااااااااا
پاسخحذفمن مگه داداشت نبودم
ای بی وفاااا !! ء
سیبیل ندارم ! <
عباس چرا داداشت شد ؟؟
من خودم برات آیسپک می خرممم 1! ء
:(((
ای هیت یووو
یو ار وری خر ! ء
په احساسِ جالبی
پاسخحذفمی دونین اصولا چیه؟ اصولا همه چیزی رو می خوان که ندارن...
منم خیلی دلم یه خواهر می خواد... یه خواهر که منو درک کنه و فهمتم! یه خواهر که بشه باهاش حرف زد... اما به جاش یه برادر کوچیک تر از خودم دارم که کارمون تو این روزا فقط دعوا و قهر کردنه
...
اینم یه جورشـــه