۱۳ دی ۱۳۹۰

مے ناے این روزهـ ــ ـا



من تمام آخرین روز پاییز نفرین شده ی امسال را × که کلاغ هاش کلاغ نبودند و درد دل های تکراری و سیاه من بودند که غار غار می کردند و هیچ گوشی را نوازش نمی دادند × ترسیدم
من از دنیای آدم بزرگ ها می ترسم ! از خواب های تازه ام می ترسم × تعبیر همه شان بغض است ! می ترسم توی برزخی که همین جا روی زمین به پا کرده ایم پیر شوم بی آنکه بفهمم آرزوها هم رسیدنی اند × اگر کلاغ ها کال کال تکه پاره شان نکنند پیش از آنکه فصل چیدنشان برسد !
 میترسم از مردانی که عاشق نمی شوند میترسم از  شهری که زیر برف می لرزد × میترسم از زمستان سال پیش با خاطره ی یخ میترسم از  دست هایی که نوازش را از یاد برده اند ــــــــــ و خدایی که مرا  و جهانی که تو را
×
شوت می شوی توی خاطره ها و خاطره ها  این خاطره های صاحب مرده  جان می دهند زیر سنگینی وزن آدم های جدید و اتفاقات جدید × هیچ کس شبیه مرد رویاهام نیست × هیچ کس شبیه خوشبختی نیست × هیچ کس شبیه عاشق شدن نیست
من دلم عشــــــق می خواهد × دلم دیوانه گی × دل دل × دلواپسی می خواهد
من به راحتی فراموش می شوم  و با ساده گی حیرت آوری زیر خاطرات تازه تر جان می دهم بی آنکه آب از آب تکان بخورد
 من دلم دشت می خواهد سبز × کلبه می خواهد دنج × هوا سرد است × سوز سردی تا مغز استخوانم را می ترکاند × دمای اتاق بالاست × من دلم یخ کرده × دلم انگار توی سرزمین های قطب شمال می تپد ×  دل یخ کرده ام شور می زند × دل یخ کرده ام انگار توی دریاچه ی نمک می تپد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
×
 دلم می خواهد سال ها نباشم × بروم یک جایی و سال ها بعد برگردم مثلا! خستگی و بی حوصلگی دارد می کُشد ام×  دلم می خواهد بی آنکه به عقب برگردم از نو شروع کنم × دلم می خواهد دوباره دلم از بعضی چیزها بریزد ـــــــ راستی چرا دلم نمی ریزد این روزها!؟  بهم میگن : زیادی مهربانم× میگن : از بس مهربانم دنیایم پر از دشمن و تنهایی شده× میگن : با حُسنی مبارک و عزرائیل هم مهربانم! میگن : از بس مهربانم دلم را ذره ذره نمی دانم کجا ها از دست داده ام که به یاد نمی آورم 
به گذشته ی خودم و هر کس که نگاه می کنم دنیا پر از آرزوهای برآورده نشده است × پر از کشمکش برای یک ذره دلخوشی وسط این همه تـ ـلـ ــ ــخی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 آدم دلتنگ حرف حالی اش نمی شود ــــــ فــــلـــســـفـــه نبافید! اینجا منم و یک عالمه لباس پخش و پلا روی تخت ×  منم و یک عالمه فکر پخش و پلا توی سرم × یک عالمه کتابی که قول می دهم بالاخره بخوانمشان × و سی دی و رژ لب و تنهایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 انگشت های من مداد اند مگر؟ که مدام می گویی دراز بکش و بنویس!؟ نوشتن هوایی ام می کند× بعد تو می خوانی اشان و سوت زنان به زندگی ات برمی گردی × هیچ فکر کرده ای هوایی که شدم باید چه کنم؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن : از آدم های دور و ورم حالم بهم میخوره × از آدم های دوست نما که دوست نیستن ( دور از جوون شما که داری میخونی) یک مشت حیوونن که هیچی براشون مهم نیست و فقط زیرآبی رو یاد گرفتن و زیرُ رو کشیدن ُ ×  فقط حرف میزنن پشتت بااینکه هیچ نفعی براشون نداره × آدم ها زیادی بیکار شدن و سرشون توی زندگی اینو اون ِ × دوست ها دوست دارن زیر پات رو خالی کنن به هر نحوی که شده از دوروغ بگیر تا ...
قربون دوست های قدیمی دوران راهنمایی دبیرستان × پشت هم بودن × حرمت قائل میشدن برای رفاقت هاشون × حتی اگه اون وسط کسی دوست پسر داشت هوای خودش و دوست پسرشو داشتن که یک وقتی چیزی نشه کسی اون وسط زیر آبی نره × اگه یک وقتی هم پسره میخواست زیرآبی بره با یک دوست دیگه حالشو جا میاوردن یا برعکس .... نه الان که طرف میره به عشق دوستش پیشنهاد میده و دلبری میکنه و پسرها هم ماشالا تنوع طلب بیخیال میشن و میرن دوست میشن براشون عشق سابق رفاقت قبل مهم نیست .... میــ**** توی رابطه قبل و میرن دنبال عشق و حال خودشون × حرمت دیگه وجود نداره × عشق مرده × دوست نسلش منقرض شده × آدم ها هـــــــــــــــــــــرز میرن این روزها ـــــــــ مخاطب هم نداره این نوشته آخر ــــــ خیلی وقته مخاطب ام نیست که براش بنویسم دیگه وجود نداره ــــــــــــ مخاطب چـهـ4ـــار حرفی سابق من  اون 4تا حرفش رو قرض داده به یک 5حرفیه دیگه × پس مال من نیست

توی سرم فــــــــــــُرو میره به زودی!

من بی تقصـــــــیر نیستم میدونم!

بعد 1سال کلی دلم نوشتن و غـــُر غـُر میخواست × حالا از این به بعد بیشتر میام که بنویسم

من خوبــــــــــم ـــــ دیوونه هم خودتی خب!

۳ نظر:

  1. وای ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی چه عجبببببببببببببببببببببببببببببببببب

    پاسخحذف
  2. saboor bash , bazam bishtar . hanuz hast dooste khub

    پاسخحذف